برای اینکه هر سازمانی رشد کند و به موفقیت برسد، ضروری است که کارکنان آن بهرهور باشند. بهبود بهره وری کارکنان میتواند تأثیر مثبتی بر تجربه کاری همه افراد در سازمان داشته باشد. در ادامه میخوانید که چگونه میتوان بهرهوری را به حداکثر رساند، در حالی که کارکنان همچنان احساس مشارکت و درگیری مثبت با کار خود داشته باشند.
واقعیت را نمیتوان پنهان کرد؛ دنیای کار امروز بهشدت تحت تأثیر عدمقطعیتهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی جهانی، نوسانات بازار، تحولات فناورانه و شیوههای جدید کار قرار گرفته است. برای سازمانها پیشبینی اینکه چگونه باید عمل کنند تا در بلندمدت موفق و پایدار باشند، چالشی بسیار بزرگ است و نقطه اتکای اصلی این موفقیت، میزان بهره وری کارکنان است.
تحقیقات ما نشان داده است که تصویر فعلی بهره وری کارکنان چندان امیدوارکننده نیست و دستاوردهای چند سال اخیر در حال از بین رفتن است. اما دلایل این وضعیت چیست؟
فرسودگی شغلی: کارکنان دچار فرسودگی شغلی شدهاند و بهخوبی توسط سیستمهایی که نمیتوانند بهسرعت با تغییرات سازگار شوند، پشتیبانی نمیشوند.
بیثباتی در رهبری: رهبران کسبوکار در ایجاد ثبات دچار مشکل هستند و این موضوع باعث کاهش اعتماد کارکنان به سازمان میشود؛ بهویژه در میان کارکنانی که در بدنه اجرایی قرار دارند.
نگرانی از آینده: زمانی که کارکنان نمیتوانند آیندهای مثبت برای خود در سازمان ببینند و نگران از دست دادن شغلشان هستند، ارائه بهرهوری پایدار برایشان دشوار میشود.
ما میدانیم که تجربه کارکنان بهطور جداییناپذیری با میزان موفقیت و رشد سازمانها گره خورده است. بنابراین، با وجود تمام عوامل بیرونی که کنترلی بر آنها ندارید، اگر نیروی کار خود را درگیر، سالم و توانمند نگه دارید و شرایطی فراهم کنید که بتوانند بهترین عملکرد خود را ارائه دهند، به افزایش بهرهوری کمک شایانی خواهید کرد. در واقع، تمرکز بر رفاه و توسعه تیمی، کمک گرفتن از بهترین مشاوره منابع انسانی برای عبور از این بحرانهاست.
بیایید عمیقتر بررسی کنیم که چگونه میتوان کارکنان را بهرهورتر کرد؛ از جمله سه پیشنهاد تحولآفرین که شاید تا به حال به آنها فکر نکرده باشید.
بهره وری کارکنان چیست؟
در گذشته، بهره وری کارکنان بهعنوان میزان کاری که یک کارمند میتواند در یک بازه زمانی مشخص انجام دهد، سنجیده میشد.
برای محاسبه بهره وری کارکنان از این فرمول ساده استفاده میشد:
بهرهوری = خروجی (آنچه تولید میشود) ÷ ورودی (ساعتهای صرفشده و منابع استفادهشده)
اما این اعداد سرد و خشک، بیشتر به عملکرد و دستاوردهای فردی کارکنان اشاره دارند، در حالی که از یک نگاه کلانتر، بهره وری کارکنان به سلامت کلی سازمان و توانایی آن برای بقا، رشد و شکوفایی مربوط میشود.
زمانی که بهرهوری بالا باشد، بهاحتمال زیاد سیستمها و فرایندهای شما بهدرستی طراحی شدهاند و کارکنان هر آنچه برای شکوفا کردن تواناییهای خود نیاز دارند، در اختیار دارند.
دستیابی به بهرهوری بالا چیزی است که کارکنان میتوانند به آن افتخار کنند و این موضوع ارتباط مستقیمی با مشارکت و درگیری شغلی کارکنان دارد؛ کارکنان انگیزه بالایی برای حفظ بهرهوری تیم خود دارند و مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به استانداردهای بالای عملکرد نشان میدهند.
چگونه بهره وری کارکنان را افزایش دهیم؟
برای افزایش بهره وری کارکنان، کلید اصلی ایجاد یک اکوسیستم کاری پویا و پربار است که در آن انگیزه، مهارتها و رفاه کارکنان در کنار هم قرار گیرند. این امر مهم تنها با مجموعهای از اقدامات مقطعی محقق نمیشود، بلکه نیازمند یک استراتژی جامع و پیوسته است که تمام ابعاد تجربه کاری کارکنان را در بر میگیرد. در ادامه، به تشریح دقیقتر هر یک از این ابعاد میپردازیم تا بتوانید با دیدی بازتر و رویکردی مؤثرتر، بهرهوری نیروی کار خود را ارتقا دهید.
راهکارهای افزایش بهره وری کارکنان
۱. تعیین اهداف SMART و انتظارات شفاف
تصور کنید در حال حرکت در مسیری هستید که مقصد آن مشخص نیست. احتمالاً سردرگم خواهید شد و انرژی خود را بیهوده هدر خواهید داد. همین موضوع در مورد کارکنان نیز صدق میکند. اگر کارکنان ندانند دقیقاً چه انتظاری از آنها میرود و هدف نهایی از تلاشهایشان چیست، نمیتوانند تمام توان خود را به کار گیرند. اهداف SMART، مخفف Specific (مشخص)، Measurable (قابل اندازهگیری)، Achievable (قابل دستیابی)، Relevant (مرتبط) و Time-bound (دارای بازه زمانی مشخص)، ابزاری قدرتمند برای تعیین این اهداف هستند. با استفاده از این چارچوب، میتوانید اهدافی را تعیین کنید که دقیقاً مشخص کنند چه کاری باید انجام شود، چگونه میتوان پیشرفت را اندازهگیری کرد، آیا هدف واقعبینانه است یا خیر، چقدر با اهداف کلی سازمان همسو است و در چه بازه زمانی باید محقق شود. وقتی کارکنان نقشها و مسئولیتهای خود را بهخوبی درک کنند و بدانند چگونه عملکردشان ارزیابی میشود، با انگیزه بیشتری به کار خود میپردازند و احتمال موفقیت آنها نیز افزایش مییابد.
۲. سرمایهگذاری در آموزش و توسعه
دنیای کسب و کار به سرعت در حال تغییر است و مهارتهایی که دیروز ارزشمند بودند، ممکن است فردا منسوخ شوند. برای اینکه کارکنان بتوانند در این محیط پویا عملکرد خوبی داشته باشند، باید به طور مداوم مهارتهای خود را بهروز نگه دارند و دانش خود را گسترش دهند. سرمایهگذاری در آموزش و توسعه کارکنان، نه تنها به آنها کمک میکند تا وظایف فعلی خود را به شکل بهتری انجام دهند، بلکه آنها را برای چالشها و فرصتهای آینده نیز آماده میکند. این سرمایهگذاری میتواند شامل برگزاری دورههای آموزشی تخصصی، شرکت در کنفرانسها و سمینارها، ارائه فرصتهای مربیگری و منتورینگ و یا حتی حمایت از تحصیلات تکمیلی باشد. علاوه بر این، ارائه مسیرهای رشد شغلی مشخص به کارکنان، به آنها انگیزه میدهد تا برای ارتقای مهارتهای خود تلاش کنند و به سازمان وفادار بمانند. وقتی کارکنان احساس کنند که سازمان به رشد و پیشرفت آنها اهمیت میدهد، با انگیزه بیشتری به کار خود میپردازند و عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
3. ایجاد فرهنگ بازخورد
بازخورد، سوختی است که موتور پیشرفت را به حرکت درمیآورد. بدون بازخورد، کارکنان نمیدانند که آیا در مسیر درستی قرار دارند یا خیر و چگونه میتوانند عملکرد خود را بهبود بخشند. ایجاد فرهنگ بازخورد، به معنای ایجاد فضایی است که در آن کارکنان به طور منظم از مدیران، همکاران و مشتریان خود بازخورد دریافت میکنند و همچنین خود نیز به دیگران بازخورد میدهند. این بازخوردها باید سازنده، مشخص و به موقع باشند و بر رفتارهای قابل مشاهده و قابل بهبود متمرکز شوند. علاوه بر این، جمعآوری دادههای بازخورد و تجزیه و تحلیل آنها میتواند بینشهای ارزشمندی در اختیار مدیران قرار دهد که به بهبود عملکرد، شناسایی دستاوردها، قدردانی و پاداشدهی به عملکرد بالا کمک میکند. با ایجاد یک سیستم بازخورد مثبت کارکنان مؤثر، میتوانید عملکرد کارکنان را به طور مداوم بهبود بخشید و به آنها کمک کنید تا به پتانسیل کامل خود دست یابند.
۴. اولویت دادن به مشارکت کارکنان
هیچکس بهتر از خود کارکنان نمیداند که چه چیزی در سازمان به درستی کار میکند و چه چیزی نیاز به بهبود دارد. مشارکت دادن کارکنان در تصمیمگیریها، نه تنها به شما کمک میکند تا تصمیمات بهتری بگیرید، بلکه باعث میشود که کارکنان احساس کنند که صدایشان شنیده میشود و به سازمان تعلق دارند. برای افزایش مشارکت کارکنان، میتوانید از روشهای مختلفی استفاده کنید، از جمله برگزاری جلسات طوفان فکری، تشکیل گرهماییهای مشورتی، انجام نظرسنجیهای منظم و ایجاد کانالهای ارتباطی باز که به کارکنان اجازه میدهد تا نظرات و پیشنهادات خود را به راحتی با مدیران در میان بگذارند. پس از جمعآوری نظرات کارکنان، بسیار مهم است که به آنها گوش دهید و اقدام کنید. اگر کارکنان ببینند که نظراتشان جدی گرفته میشود و به تغییرات مثبت منجر میشود، با انگیزه بیشتری در تصمیمگیریها شرکت خواهند کرد و به سازمان وفادارتر خواهند ماند.
۵. پرورش فرهنگ سازمانی حمایتی و فراگیر
یک فرهنگ سازمانی حمایتی و فراگیر، محیطی را ایجاد میکند که در آن همه کارکنان احساس امنیت، احترام و ارزشمندی میکنند. در چنین محیطی، کارکنان آزادانه میتوانند ایدههای خود را بیان کنند، از اشتباهات خود درس بگیرند و بدون ترس از قضاوت شدن، خود واقعیشان باشند. برای پرورش یک فرهنگ سازمانی حمایتی و فراگیر، باید به ارتباطات شفاف، همکاری و ایجاد حس تعلق برای همه کارکنان توجه ویژه داشته باشید. ارتباطات شفاف به معنای این است که اطلاعات به راحتی در دسترس همه کارکنان قرار گیرد و مدیران به طور منظم با کارکنان در مورد اهداف، استراتژیها و عملکرد سازمان صحبت کنند. همکاری به معنای این است که کارکنان به جای رقابت با یکدیگر، با هم همکاری کنند و از مهارتها و دانش یکدیگر استفاده کنند. ایجاد حس تعلق سازمانی به معنای این است که همه کارکنان احساس کنند که بخشی از یک تیم بزرگتر هستند و به یک هدف مشترک خدمت میکنند. وقتی کارکنان احساس کنند که سازمان از آنها حمایت میکند و به آنها اهمیت میدهد، با انگیزه بیشتری به کار خود میپردازند و عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
۶. تجهیز نیروی کار به ابزارهای مناسب
تصور کنید یک نجار بخواهد بدون ابزار مناسب، یک صندلی بسازد. مطمئناً کار او بسیار سخت و زمانبر خواهد بود و نتیجه نهایی نیز احتمالاً رضایتبخش نخواهد شد. همین موضوع در مورد کارکنان نیز صدق میکند. اگر کارکنان به ابزارها و منابع لازم برای انجام کار خود دسترسی نداشته باشند، نمیتوانند وظایف خود را به طور کارآمد انجام دهند. این ابزارها میتوانند شامل نرمافزارهای مدیریت پروژه، سیستمهای ارتباطی پیشرفته، تجهیزات اداری مناسب و یا حتی دسترسی به اطلاعات و منابع مورد نیاز باشند. با تجهیز نیروی کار به ابزارهای مناسب، میتوانید کارایی آنها را به طور قابل توجهی افزایش دهید و زمان و انرژی آنها را برای کارهای ارزشمندتر آزاد کنید.
۷. رهبران باید الگوی بهترین عملکرد باشند
رهبران، نقش مهمی در شکلدهی فرهنگ سازمانی و تعیین استانداردهای عملکرد دارند. اگر رهبران خود به اخلاق کاری قوی، بهرهوری بالا و تعهد به یادگیری و بهبود مستمر پایبند نباشند، نمیتوانند از کارکنان خود انتظار داشته باشند که این ویژگیها را داشته باشند. رهبران باید با رفتار خود نشان دهند که ارزشها و اهداف سازمان برای آنها مهم است و برای تحقق آنها تلاش میکنند. آنها باید استانداردهای بالایی را برای خود و دیگران تعیین کنند و به طور مداوم به دنبال راههایی برای بهبود عملکرد باشند. وقتی کارکنان ببینند که رهبرانشان الگوهای خوبی هستند، با انگیزه بیشتری به کار خود میپردازند و سعی میکنند تا به بهترین عملکرد خود دست یابند.
۸. سادهسازی و بهینهسازی فرایندهای کاری
فرایندهای کاری پیچیده و ناکارآمد میتوانند بهره وری کارکنان را به طور قابل توجهی کاهش دهند. وظایف تکراری و خستهکننده، نقاط دردناک و ناکارآمدیها در جریانهای کاری، همه اینها میتوانند باعث اتلاف وقت و انرژی کارکنان شوند و آنها را از انجام کارهای ارزشمندتر باز دارند. برای سادهسازی و بهینهسازی فرایندهای کاری، باید ابتدا آنها را به دقت بررسی کنید و نقاط ضعف و ناکارآمدیها را شناسایی کنید. سپس، میتوانید از روشهای مختلفی برای بهبود فرایندها استفاده کنید، از جمله خودکارسازی وظایف تکراری، حذف مراحل غیرضروری، استانداردسازی فرایندها و استفاده از تکنولوژیهای جدید. با سادهسازی و بهینهسازی فرایندهای کاری، میتوانید زمان و انرژی کارکنان را آزاد کنید و آنها را قادر سازید تا بر روی کارهای مهمتر و ارزشمندتر تمرکز کنند.
9. مدیریت یکپارچگی کار و زندگی
امروزه حفظ تعادل بین کار و زندگی شخصی برای بسیاری از کارکنان دشوار است. فشار کاری زیاد، ساعات کار طولانی و دسترسی مداوم به ایمیل و تلفن همراه، میتواند منجر به استرس، فرسودگی شغلی و کاهش بهرهوری شود. برای کمک به کارکنان در مدیریت یکپارچگی کار و زندگی، باید بر این موضوع تأکید داشته باشید که آنها حتماً استراحتهای ترمیمکننده و مرخصی بگیرند و متناسب با نیازهای فردی، شرایط کاری منعطف فراهم کنید. شرایط کاری منعطف میتواند شامل امکان دورکاری، ساعات کاری شناور، تقسیم کار و یا مرخصیهای استحقاقی اضافی باشد. با فراهم کردن این امکانات، میتوانید به کارکنان کمک کنید تا تعادل بهتری بین کار و زندگی شخصی خود برقرار کنند و با انگیزه و انرژی بیشتری به کار خود بپردازند.
۱۰. سلامت و رفاه کارکنان را جدی بگیرید
سلامت جسمی و روانی کارکنان، تأثیر مستقیمی بر بهرهوری آنها دارد. کارکنانی که از سلامت جسمی و روانی خوبی برخوردار هستند، با انگیزه و انرژی بیشتری به کار خود میپردازند، تمرکز بهتری دارند و کمتر دچار غیبت میشوند. برای ارتقای سلامت و رفاه کارکنان، میتوانید برنامههای مختلفی را ارائه دهید، از جمله برنامههای سلامت جسمی (مانند عضویت در باشگاه ورزشی، معاینات پزشکی دورهای و مشاورههای تغذیه)، برنامههای سلامت روانی (مانند مشاورههای روانشناسی، کلاسهای مدیریت استرس و کارگاههای ذهنآگاهی) و مشوقهای سبک زندگی سالم (مانند تخفیف برای خرید محصولات ارگانیک، ارائه وعدههای غذایی سالم در محل کار و برگزاری مسابقات ورزشی). فراموش نکنید که کارکنان دورکار نیز به اندازه کارکنان حضوری به این برنامهها نیاز دارند. با سرمایهگذاری در سلامت و رفاه کارکنان، میتوانید نه تنها بهرهوری آنها را افزایش دهید، بلکه رضایت شغلی و تعهد سازمانی آنها را نیز بهبود بخشید و از فروپاشی روانی آنها نیز جلوگیری کنید.
این راهبردها که سازمانهای همدل و پیشرو قرن بیستویکم بهطور طبیعی در حال اجرای آنها هستند، نقش مهمی در ایجاد نیروی کاری باانگیزهتر و بهرهورتر ایفا میکنند. با این حال، ما معتقدیم که میتوان حتی فراتر از اینها رفت؛ بهگونهای که هم بهرهوری کارکنان افزایش یابد و هم تجربه کاری آنها بهطور همزمان بهبود پیدا کند.
سه راه برای بهبود بهرهوری
که شاید تا به حال به آنها فکر نکرده باشید!
در مسیر دستیابی به بهرهوری بالاتر، گاهی لازم است از زوایایی به موضوع نگاه کنیم که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. در این میان، سه رویکرد وجود دارد که میتوانند تحولی بزرگ در عملکرد کارکنان ایجاد کنند، رویکردهایی که شاید تا به حال به آنها فکر نکرده باشید.
۱. بهینهسازی فرایند آنبوردینگ (ورود و تطبیق کارکنان جدید)
فرآیند آنبوردینگ، فراتر از یک خوشامدگویی ساده، بستری برای شکلگیری یک رابطه بلندمدت و پربار بین کارمند و سازمان است. اغلب اوقات، سازمانها توجه بیشتری به جذب استعداد و استخدام معطوف میکنند و از اهمیت آنبوردینگ غافل میشوند. در حالی که یک آنبوردینگ اصولی، نیروی تازهوارد را با ابزارها، منابع و دانش لازم برای انجام وظایف به نحو احسن تجهیز میکند. این فرآیند، کارکنان جدید را با فرهنگ، اهداف و انتظارات سازمان همراستا کرده و حس تعلق و درگیری شغلی را در آنها تقویت میکند، احساسی که تأثیر خود را مدتها پس از ماههای ابتدایی اشتغال نشان میدهد.
برای بهینهسازی این فرآیند، توصیه میشود مسیرهای آنبوردینگ کارکنان را ترسیم کنید تا تجربههایی را که بیشترین تأثیر را بر نیروهای تازهوارد دارند شناسایی و برای بهبود آنها اقدام کنید. یک راهبرد آنبوردینگ موفق، باید در سطح کل سازمان اجرا شود و با تمام تیمها و واحدهایی که میتوانند به موفقیت کارکنان جدید کمک کنند، در ارتباط باشد. این تیمها باید با شاخصهایی همراستا شوند که هدف کلی سازمان، یعنی بهره وری کارکنان را نشان میدهند. این شاخصها میتوانند شامل زمان رسیدن به بهرهوری کامل، نتایج عملکرد، امتیازهای مشارکت، نرخ ماندگاری و موارد دیگر باشند.
۲. توانمندسازی کارکنانی که مستقیما با مشتریان در ارتباطاند.
این کارکنان، اغلب نادیده گرفته شدهاند، در حالی که سرمایهای ارزشمند برای سازمان هستند. آنها معمولاً اولین نقطه تماس با مشتریان هستند و از این رو، حمایت از آنها به نفع سازمان است. زمانی که این کارکنان احساس امنیت برای بیان نظرات خود داشته باشند، مورد قدردانی قرار بگیرند و نیازهایشان برآورده شود، رضایت شغلی بالاتری خواهند داشت و با اشتیاق، کارایی و بهرهوری بیشتری به مشتریان و سایر اعضای جامعه خدمات ارائه میدهند.
برای حمایت از آنها، لازم است ارتباطی قوی بین تجربه مشتری (CX) و تجربه کارکنان (EX) و دادههای مربوط به هر دو ایجاد کنید. این کار شکافهایی را نشان میدهد که در حق این کارکنان کوتاهی کردهاید و به شما امکان میدهد برای برطرف کردن آنها وارد عمل شوید. آنها را به حال خود رها نکنید؛ چرا که محصولات و خدمات شما را بهطور کامل میشناسند و تمایل دارند در بهبود آنها نقش داشته باشند. با آنها گفتوگو کنید و در عین حال به حرفهایشان گوش دهید. به احتمال زیاد، آنها کسانی هستند که میتوانند به حل بزرگترین چالشهای شرکت شما کمک کنند. از همه مهمتر، اطمینان حاصل کنید که به همان اندازهی سایر کارکنان از امنیت روانی برخوردار هستند تا بتوانند آزادانه ایدهها و بازخوردهای خود را مطرح کنند، اشتباه کنند، با وضعیت موجود مخالفت کنند و درخواست کمک داشته باشند، که اینها پایه و اساس بهبود بهرهوری کارکنان است.
۳. پذیرش هوش مصنوعی و بازسازی اعتماد کارکنان
هوش مصنوعی در حال متحول کردن تمام کارکردهای کسبوکار است و این تحول، نیازمند ایجاد اعتماد در میان کارکنان است. تحقیقات نشان میدهد افرادی که به سازمان خود باور دارند و به آن اعتماد میکنند، با احتمال بیشتری ابزارهای هوش مصنوعی را میپذیرند تا بتوانند بهرهورتر کار کنند. برای جلب نظر کارکنان و بهدست آوردن اعتماد آنها، رهبران ارشد باید بهروشنی اعلام کنند که هوش مصنوعی برای تقویت توانمندیها و بهبود تجربه کارکنان به کار گرفته خواهد شد، نه برای جایگزینی آنها.
هر گفتوگویی درباره هوش مصنوعی باید نه با فناوری، بلکه با اصول و اخلاقیات آغاز شود؛ اصولی که با ارزشها و باورهای سازمان شما همراستا هستند. زمانی که کارکنان ببینند هوش مصنوعی آنها را از کارهای تکراری و روزمره رها میکند تا بتوانند روی کارهای جذابتر و ارزشمندتر تمرکز کنند، پذیرش آن برایشان بسیار آسانتر خواهد شد. کارکنان خود را در بازطراحی فرایندهای کاری مشارکت دهید. کدام وظایف میتوانند بهطور کامل خودکار شوند؟ کدام وظایف میتوانند با کمک هوش مصنوعی انجام شوند؟ و کدام وظایف نیازمند انجام کامل توسط انسان هستند؟ زمانی که کارکنان در نحوه همکاری با هوش مصنوعی نقش داشته باشند، به مزایای بالقوه آن پی میبرند و این موضوع به پذیرش موفقتر آن منجر میشود. در این رابطه میتوانید تاثیر هوش مصنوعی در مدیریت منابع انسانی را مطالعه کنید.
نقش رهبری در بهرهوری کارکنان
در کسب و کارهای امروزی که با چالشها و فشارهای متعددی همراه هستند، نقش رهبری در حفظ و ارتقای بهرهوری کارکنان بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. رهبران توانمند، قادرند با وجود این چالشها، کارکنان و تیمهای خود را درگیر، سالم و بهرهور نگه دارند. رهبران امروزی باید دارای ویژگیهای زیر باشند:
- باانگیزه و مشتاق: رهبران باید بتوانند چشمانداز سازمان و مزایای استفاده از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی را به کارکنان منتقل کنند و آنها را نسبت به آیندهای روشنتر و کارآمدتر ترغیب نمایند.
- اطمینانبخش: ایجاد اطمینان در کارکنان از این که پذیرش هوش مصنوعی به معنای جایگزینی آنها با ماشینها نیست، بلکه فرصتی برای ارتقای مهارتها و تمرکز بر کارهای خلاقانهتر است، از اهمیت بالایی برخوردار است.
- ارتباطگیران قوی: رهبران باید بتوانند به طور مؤثر و شفاف، کارکنان را از تغییرات و تحولات آگاه سازند و به سوالات و نگرانیهای آنها پاسخ دهند.
- قابل اعتماد: ایجاد فضایی امن و قابل اعتماد برای کارکنان، به آنها این امکان را میدهد که آزادانه نظرات خود را بیان کرده و پیشنهادهای بهبود ارائه دهند. این امر به نوآوری و حل مسائل به شکل جمعی کمک میکند.
- دادهمحور: تصمیمگیریهای رهبران باید بر اساس شواهد و دادههای واقعی باشد، نه حدس و گمان. استفاده از شاخصهای کلیدی و آمار نیروی کار به آنها کمک میکند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند و عملکرد سازمان را بهبود بخشند.
تأثیر تعادل کار و زندگی بر بهرهوری کارکنان
تعادل کار و زندگی، تنها یک شعار نیست، بلکه یک ضرورت برای حفظ سلامت و رفاه کارکنان و در نتیجه، ارتقای بهرهوری آنهاست. این مفهوم به معنای مدیریت صحیح مسئولیتهای شغلی و شخصی به گونهای است که کارکنان هم عملکرد خوبی در کار داشته باشند و هم زمان کافی برای استراحت، تفریح و بازیابی انرژی داشته باشند.
تعادل سالم بین کار و زندگی، باعث افزایش مشارکت کارکنان، تمایل بیشتر آنها به ماندن در سازمان و بهرهوری بالاتر میشود. هیچ فرمول جادویی یا میزان زمان مشخصی برای تقسیم کار و زندگی وجود ندارد. تعادل کار و زندگی زمانی شکل میگیرد که کارکنان از زندگی شخصی و حرفهای خود به یک اندازه رضایت داشته باشند. این تعادل برای هر فرد متفاوت است و کمک به کارکنان برای دستیابی به آن، نیازمند گوش دادن دقیق به افراد و اتخاذ رویکردی منعطف و تدریجی است تا بهترین راهحلها شناسایی شوند.
چگونه با فرسودگی شغلی مقابله کنیم؟
فرسودگی شغلی، یکی از چالشهای اصلی دنیای کارِ امروز است که میتواند به طور جدی بهرهوری کارکنان را کاهش دهد. کارکنان فرسوده، انرژی و تمرکز کافی ندارند و این امر منجر به کاهش عملکرد و افزایش غیبت میشود.
برای مقابله با فرسودگی شغلی، رهبران کسبوکار میتوانند اقدامات زیر را انجام دهند:
۱. بهبود برنامههای سلامت روان: ایجاد دسترسی آسان به خدمات و برنامههای سلامت روان برای کارکنان، به آنها کمک میکند تا با چالشهای روانی خود مقابله کنند و سطح انرژی و تمرکز خود را افزایش دهند. اختصاص زمان مشخص در طول روز کاری برای استفاده از این برنامهها، اهمیت این موضوع را برای کارکنان برجسته میکند.
۲. تمرکز بر ارتباطات: ایجاد ارتباطات قوی و مستمر بین رهبران و کارکنان، بهویژه پس از دوران همهگیری که ارتباطات حضوری کاهش یافته است، میتواند به کاهش فرسودگی شغلی کمک کند. رهبران باید با کارکنان خود در ارتباط باشند، به نگرانیهای آنها گوش دهند و به سوالاتشان پاسخ دهند.
۳. بازسازی اعتماد میان کارفرما و کارکنان: ایجاد فضایی امن و قابل اعتماد برای کارکنان، به آنها این امکان را میدهد که صادقانه و شفاف درباره چالشهایشان صحبت کنند و مطمئن باشند که صدایشان شنیده میشود و اقدامی در پی آن صورت میگیرد. این امر به ویژه در میان کارکنان خط مقدم که اغلب در معرض فشارهای بیشتری قرار دارند، اهمیت دارد و ایمنی روانی تیم افزایش می یابد.
کلام آخر
بهرهوری کارکنان، فراتر از صرفاً سنجش ساعات کاری یا تولید خروجی است؛ این مفهوم به سلامت، انگیزه، مشارکت و تجربه کلی کارکنان در سازمان مربوط میشود. طبق رویکردهای آکادمی مدیریت منابع انسانی، سازمانهایی که به ارتقای مهارتها، رفاه و تعامل کارکنان اهمیت میدهند، نه تنها شاهد افزایش بهرهوری خواهند بود، بلکه تیمهایی با انگیزه، خلاق و پایبند به اهداف سازمان خواهند ساخت. با بهکارگیری استراتژیهای جامع و تحولآفرین و تمرکز بر ایجاد محیط کاری حمایتکننده، میتوان بهرهوری پایدار و تجربه کاری مثبت را بهطور همزمان به دست آورد و سازمان را برای رشد و موفقیت بلندمدت آماده کرد
سوالات متداول
۱. بهره وری کارکنان دقیقاً چیست و چرا مهم است؟
بهره وری کارکنان میزان توانایی تیم برای انجام کارها بهطور مؤثر و با کیفیت بالا است. این موضوع نه تنها بر عملکرد فردی، بلکه بر رشد، سودآوری و فرهنگ سازمانی تأثیر مستقیم دارد.
۲. چگونه میتوان فرسودگی شغلی کارکنان را کاهش داد؟
با تمرکز بر سلامت روان، ایجاد ارتباطات شفاف و مستمر، فراهم کردن فرصتهای استراحت و مرخصی مناسب، و بازسازی اعتماد میان کارکنان و مدیریت، میتوان فرسودگی شغلی را کاهش داد و بهرهوری را افزایش داد.
۳. نقش هوش مصنوعی در بهبود بهرهوری چیست؟
هوش مصنوعی میتواند کارهای تکراری و زمانبر را خودکار کند و به کارکنان امکان دهد روی فعالیتهای خلاقانه و ارزشمند تمرکز کنند. کلید موفقیت، مشارکت کارکنان در بازطراحی فرایندها و ایجاد اعتماد نسبت به استفاده از هوش مصنوعی است.
ارغوان مریدی | مشاور و کوچ منابع انسانی















